skip to sidebar

Friday, December 18, 2009

عروسک چشم تیله ای

بعضی موقعها من دلم میخواد هیچ کاری نکنم دقیقا هیچ کاری... بشینم زل بزنم به روبروم و به هیچی فکر نکنم . نه چیزی بشنوم نه چیزی بگم، نه ببینم کسی رو، نه بخندم و نه گریه کنم... این موقعها من بی حوصله ام از همه تار و پود زندگیم ....این موقع ها من دلم می خواد فراموش کنم هر گونه رابطه ام رو با گذشته و آینده . اصلا این موقع ها دلم می خواد خالی بشم از درون، بشم یه قالب از یه آدم...یه عروسک با چشمای تیله ای
این موقعها من دلم می خواد بمیرم

2 comments:

hana said...

من یه مدته زیاد این حس رو تجربه می کنم....

Shaghayegh said...

گریزی نیست، همه کم و زیاد هرازگاهی میاد این حس سراغشون ...