skip to sidebar

Wednesday, May 28, 2014

جاده بی‌ پایان است، نه میان بری هست ، نه مسیر فرعی، و با این حال هر کس با شتابزدگی کودکانه‌اش در آن پا میگذارد 
"باید این راه لعنتی را هم طی‌ کنی‌ ، از آن‌ معاف نمی‌شوی"
پندهای سورائو ، کافکا

Sunday, December 11, 2011

تازیانه


نظریه‌ای به عنوان جبران به معنی مطلق وجود ندارد

اتفاقی‌ به اسم زمان وجود خارجی‌ ندارد برای مرحم دردی

زندگی بیش از اینها بیرحم است تازیانه اشتباهات بی‌ رحمانه تر

روزی که من به اشتباه ارزشی را به زیر پا گذشتم حفره‌ای در وجودم کاشتم

حفره‌ای که با من است همه جا و همه زمان

جزیی از من است، اشتباه من بخشی از من است مثل دستم مثل چشمم...



یا توانم کم است، یا این روزها نا ملایم

به من می‌گوید توانت کم است

روزهای بدی است حال من مثل روزهایم


Friday, October 28, 2011

....

احساس می‌کنم مغزم به زودی از هم می‌‌پاشد

موجوداتی ریز عجیبی‌ در مغزم لانه کرده‌اند

....و باهم حرف میزنند و حرف میزنند و حرف میزنند


Thursday, October 06, 2011

مرگ

حس مرده‌ای را دارم که مدتهاست در راهم که به خاک سپرده شوم

راه طولانیست

صدای گریه‌ها و ضجّه‌ها محو هست

حفره سیاه و ابدی مرا میطلبد

و من نه با پای خود ،اما میروم

و گویی هنوز باور ندارم که مرده ام

Friday, June 17, 2011

...

من در یک شب بهاری، دریک اتوبان شلوغ پر ترافیک وقتی این آهنگ را میشنیدم
عاشق شدم