skip to sidebar

Sunday, May 10, 2009

Burden of anger!

دیشب خواب عجیبی دیدم
یک محفظه بزرگ چوبی پر آب بود که توش پر از لوح های مقوایی بود که مثل یه دفتر بزرگ بود. لوح های مقوایی خیلی سنگین شده بودن، نمی شد به هیج وجه از آب بیرون آوردشون.
یه صدا یا ضمیر ناخود آگاهم بهم گفت این لوح های سنگین تمام دلخوری هاییه که از آدما در طول زندگیت تا حالا داشتی و تو داری این بار سنگین رو با خودت همه جا می بری!
و من متعجب از اینکه یه لوح مقوایی می تونه چقدر سنگین باشه