skip to sidebar

Monday, December 08, 2008

پر از خالی

احساس عجیبی دارم
یه چیزی تو وجودمه که حسش می کنم ولی نمی تونم شرح بدمش
مثل یه خواب که مبهمه ولی حسش خیلی قویه تمام وجودت رو در برمی گیره یه نوع آگاهی نا آگاهانه ولی عمیق
میتونی به راحتی درکش کنی ولی لمسش نه ! خیلی دوره در حالی که نزدیک به نظر می رسه
ولی ........دیگه هیچ اعتمادی نسبت به حسهای دورنیم وجود نداره میدونم مرور زمان همرو تغییر می ده
خیلی غم انگیزه دیگه حتی شادی های عمیق کوچکم هم خاکستری می شن
چون میدونم شادی های بزرگترگذشته نه چندان دورم ،
الان واسم نه تنها رنگ وبویی ندارن بلکه یه نوع حس حماقت رو هم بهم القا می کنن

و این می شه که در یک آن خالی می شم از همه چیز ،از همه حس های خوب و بدم
خالی خالی
دقیقا مثل زمانی که گیج ومنگ از خواب طولانی بعد از ظهر بیدار میشی و می بینی تاریکه و آفتاب غروب کرده

Monday, December 01, 2008

!دنیای عجیبیه



دنیای عجیبیه !
در حالی که در اوج بدبختی و ناراحتی هستی می تونی به یکی دیگه کلی امید و آرزو بدی و کلی موعظه کنی وپشت اون ماسکی که زدی یه چهره قوی و مملو از ایده های قشنگ نشون بدی حرفایی بزنی که هیچ وقت به خود نزدی و نمی زنی

بعضی موقعها فکر می کنم آدمای قوی یا حداقل اونایی که تظاهر به قوی بودن می کنن خیلی تنهان ! بر خلاف اونایی که از چیزایی که آزارشون میده حرف میزنند و به طریقی ازش رها می شن


واقعا دنیای عجیبیه، تا زمانی که فریاد نزنی کسی به سمتت بر نمی گرده

Tuesday, November 11, 2008

مولانا كيمياي مراقبه

در جهان تنها يك فضيلت وجود دارد:

و آن آگاهي است

و تنها یک گناه

وآن جهل است

و در اين بين ، باز بودن و بسته بودن چشم ها،تنها تفاوت ميان انسان هاي آگاه و نا آگاه است.نخستين گام براي رسيدن به آگاهي توجه كافي به كردار ، گفتار و پندار است.زماني كه تا به اين حد از احوال جسم،ذهن و زندگي خود با خبر شديم،آن گاه معجزات رخ مي دهند.
در نگاه مولانا و عارفاني نظير او
زندگي ، تلاش ها و روياهاي انسان سراسر طنز است!
چرا كه انسان نا آگاهانه
همواره به جست و جوي چيزي است كه پيشاپيش در وجودش نهفته است!
اما اين نكته را درست زماني مي فهمد
كه به حقيقت مي رسد!
نه پيش از آن!

مولانا می گوید معجزات همواره در كنار شما هستند
و در هر لحظه از زندگي تان رخ مي دهند فقط كافي است نگاه شان كنيد به چيزي اضافه تر از ديدن نيازي نيست!درهر نقطه از زمين،و هر جايي كه هستيد به همين اندازه كه با چشماني كاملا باز شاهد زندگي و بازي هاي رنگارنگ آن باشيد،كافي است! اين موضوع در ارتباط با گوش دادن هم صدق ميكند!
تمامي راز مراقبه
در همين دو نكته خلاصه شده است
"شاهد بودن و گوش دادن"

اگر بتوانيم
چگونه ديدن و چگونه شنيدن را بياموزيم عميق ترين راز مراقبه را فرا گرفته ايم!


Thursday, October 02, 2008

قورباغه ها

مارها قورباغه ها را مي خوردند و قورباغه ها غمگين بودند
قورباغه ها به لك لك ها شكايت كردند
لك لك ها مارها را خوردند و قورباغه ها شادمان شدند
لك لك ها گرسنه ماندند و شروع كردند به خوردن قورباغه ها
قورباغه ها دچار اختلاف ديدگاه شدند
عده اي از آنها با لك لك ها كنار آمدند و عده اي ديگر خواهان باز گشت مارها شدند
مارها باز گشتند و همپاي لك لك ها شروع به خوردن قورباغه ها كردند
حالا ديگر قورباغه ها متقاعد شده اند كه براي خورده شدن به دنيا مي آيند
تنها يك مشكل براي آنها حل نشده باقي مانده است
اينكه نمي دانند توسط دوستانشان خورده مي شوند يا دشمنانشان

داستاني از منوچهر احترامي

Tuesday, September 09, 2008

آسمان استکهلم





اینجا آسمان آبی و زیبای استکهلم است
آسمانی زیبا با ابرهایی رویایی
آسمانی که من در سایه آن یک زندگی جدید را آغاز می کنم
یک اتفاق جدید ، همراه با تجربه های جدید و دلتنگیهای جدید
آسمانی زیبا بر فراز خیابانهایی در دل تاریخ که مطمئنا خاطراتی به یاد ماندنی خواهند شد، خاطراتی که جای بسیاری در آن خالی است

و من این زیبایی های جدید را با یک احساس غریب و آمیخته با یک غم عجیب و البته هیجان و امیدی متفاوت تجربه می کنم
و در آستانه شروع این زندگی جدید هر چند نا توان برای فراموش کردن گذشته ای که پاره ای از وجودم است ولی امیدوار برای بهتر بودن،بهتر شدن ،دوست داشتن ،ساختن وساخته شدن و البته قوی برای نفس کشیدن زیبایی ها و شروعی جدید

برای همه کسانی که دوستشان دارم و به آنها فکر میکنم وبسیار دلتنگشان هستم





Sunday, July 27, 2008

...این روزها

این روزها خیلی عجیب می گذره
احساس آدمای نزدیک به مرگ رو دارم
هی دارم سفارش می کنم ،هی دارم سفارش می شنوم
همه مهربونن و من مهربونتر از قبل
وبی پرواتر از قبل در نشون دادن احساساتم

دیگه زیاد عصبانی نمی شم و حرص نمی خورم
هر تصویری رو می خوام به خاطر بسپارم
دل کندن از همه چی برام سخت شده
آدما،کتابا،صداها،کارا
تازه دارم به عمق دلبستگی ها و وابستگی ها پی می برم
احساس می کنم هر کدومشون یه جایی همین نزدیکی ها توی وجودم جا گرفتن
و من چقدر آهسته وبی سر و صدا به دنیای دورو برم دل بستم


هنوزم به این حرفم اعتقاد دارم
«!بزرگترین بدبختی آدما دوست داشتنه»

Thursday, July 10, 2008

!مهم نیست غزال هستی یا شیر

هرروز صبح در آفریقا وقتی خورشید طلوع می کند
یک غزال شروع به دویدن می کند و می داند سرعتش باید از یک شیر بیشتر باشد ، تا کشته نشود
هرروز صبح در آفریقا وقتی خورشید طلوع می کند
یک شیر شروع به دویدن می کند و می داند باید سریعتر از آن غزال بدود تا از گرسنگی نمیرد
!مهم نیست غزال هستی یا شیر، با طلوع خورشید باید دویدن را آغاز کنی
آنتونی رابینز

Sunday, July 06, 2008

مشق شب

احساس زنده و جالبی بود 86 دقیقه با بچه هایی که صداقت خاصیت کلامشان بود .بچه هایی که اکثرا معنی تشویق را نمی دانستند و با شنیدن کلمه تنبیه کمربند هایی که گاه و بیگاه آنها را سیاه می کرد مجسم می کردند
یا بچه هایی که درباره تعداد سیلی هایی ( یا به قول خودشان چکهایی) که باید به فرزاندانشان در آینده بزنند چه راحت تصمیم می گرفتند و چقدر هم مصمم در انتخاب نام فرزاندانشان
"پسر بود حسین دخترهم بود سارا"
و چه لحظات ساده و بی ریایی بود زمانی که در مورد شکم چاق پدری می شنویم که نمی تواند کمربند ببندد و این کمربند دستاویز کتک خوردن او می شود
یا خاطرات دعوای مادری با هوویش ! وبا اینکه مادرش اغلب مواقع پیروز این میدان بود ولی باز هم این پسربچه از دعوا بدش می آمد
همیشه هر وقت میخواستم نمونه زندگی را مثال بزنم تماشای پسر بچه های دبستانی را موقع تعطیلی از مدرسه به ذهنم می آمد.هنوز هم گاهی اگر امکانش باشداین کار را می کنم. انرژی ، سرزندگی ، امید و هیجان را می توان درچهره تک تک این موجودات شرور و دوست داشتنی پیدا کرد.دیشب با تماشای مشق شب تمام این انرژی در رگهایم جریان گرفت
بچه های کنجکاوی که بی خیال جلوی دوربین غول سینمای ایران ژست می گرفتند و به او می گفتند
"یه عکس از ما بگیر "
بچه هایی که هر پنجشنبه به سینمامی رفتند و نمی توانستند هیجان خود را برای تعریف کردن از فیلمی که به تازگی دیده اند کنترل کنند و یا آنهایی که از وحشت به گریه افتاده بودند
بچه هایی که الان باید سی ساله یا شاید بیشتر باشند
به نظر من این مستند ساده، شاهکاری بود که فقط کیا رستمی می توانست این گونه استادانه به تصویر بکشد
بهر حال آقای کیا رستمی به خاطر مستند زیبا و زنده و صمیمی تان متشکرم

Thursday, June 19, 2008

!علت خاموشی های اخیر


منبع : نیک آهنگ کوثر

Monday, June 16, 2008

گناه

گناه فقط در آزردن بی دلیل دیگران است ، باقی گناهان مهملاتی من در آوردی اند

رابرت آنسون هاین لاین

Sunday, June 15, 2008

... ما ایرانیها

ما ایرانیها آدمای جالبی هستیم
در آن واحد مدعی کلیه خصلت خوب هستیم ولی تاب تحمل کوچکترین انتقاد رو نداریم...
از کلاسهای تمرکز ذهن گرفته تا یوگا و مدیتیشین همه رو می ریم ،ولی با کوچکترین تلنگرهمونی می شیم که بودیم وهمه اون قواعد قشنگ و شیک رو که جزوه برداشته بودیم وهزار جای اتاق و میز کارمون چسبونده بودیم، فراموش می کنیم...
همیشه و همه جا از بدی غیبت و زشتی این کار میگیم ،ولی کافیه تو محل کارمون فقط یکی ازجمع حاضر ،غایب بشه بعد دیگه موضوع حله. حالا سوژه اون روزمونو پیدا کردیم...
ادعامون همه رو کشته که به دوستامون، به خانوادمون، به همسرمون، به بچه هامون هی تاکیدکنیم هی فلانی توروخدا جون مادرت اگه از دست من ناراحت شدی بهم بگو، بذارمشکلاتمون بزرگتر و بزرگتر نشه، بذار صممیتمون بیشتر و بیشتر بشه
ولی موقع ناراحت شدن هامون ،ترجیح میدیم ساکت باشیم برای طرف مقابل قیافه بگیریم. چون میدونیم مطرح کردن موضوع ،نه تنها مشکلات روحل نمیکنه ،بلکه یه مشکل،یه دلخوری و یه اعصاب خوردی دیگه به اون قبلیها اضافه می کنه...
تو روابطمون با هم دیگه اینقدر درگیر تعارفیم،که تفریبا باید مطمئن باشیم اون نظر، تعریف یا تمجیدی که داریم می شنویم خیلی بیشترش راست نیست و فقط واسه خوشایندومنه. یعنی خودمون بیشتر دوست داریم اینارو بشنویم و با این دروغای قشنگ خوشحالیم ونمیخوایم که هیچ کس هم مانع این خوشحالی بشه...
به کار هم دیگه اینقدر کار داریم و کار داریم و اینقدر تو کار بقیه دقیقیم ،که بیشتر موقع ها از خودمون غافل می شیم و نمی فهیم بارها و بارها همه اون کارایی که تو بقیه آدما سرزنش می کنیم ،انجام میدییم و به درستی کارمون هم مطمئن مطمئنیم...

نمیگم هممون اینیم ،ولی قبول کنید اکثریتمون بیشتر این آیتم ها روهرروز و هرروز در زندگیمون تکرار میکنیم و تکرار می کنیم و تکرار می کنیم و
...

Sunday, May 25, 2008

!واقعیت

دیروز که چهره ام را در شیشه پنجره دیدم
خیلی جا خوردم
چهره زنی را دیدم که دیگر جوان نیست
و غم انگیز تر اینکه
نمیتواند این واقعیت را بپذیرد
که نمی تواند خیلی چیزها را دیگر تجربه کند
چهره زنی را دیدم که غمی در صورتش است که او را تکیده تر می کند
و یا شاید احمقانه تر
چهره زنی که به گذشته ها نگاه می کند و نمی تواند لبخند بزند
احساس ساده ای نیست
که ببینی دیر شده است
و تو هنوز اینجایی اول جاده،اول جاده ای که توان پیمودنش بسیار سخت است
و غم انگیز تر اینکه
هیچ هیجانی در پیش رو نیست

Tuesday, April 22, 2008

شاد بودن

برای شاد بودن، تنها به بدنی سالم و حافظه ای ضعیف نیاز داری
آلبرت شوایتزر

Thursday, February 21, 2008

ضدو نقیض

نمی دونم تا حالا پیش اومده از یه چیزی در عین حال که خیلی دوستش دارید متنفر باشین؟
مثلا یه آهنگ که خیلی دوستش دارین ولی بخاطر خاطره ای که ازش دارین
!!!نتونین بهش گوش بدین

Tuesday, February 19, 2008

Valentine!!!!!!

من به این اصل اعتقاد دارم که آدمایی که سر یه موضوع خیلی مبالغه می کنن در مورد اون مطلب نقطه ضعف های بسیاری دارن
به مکالمه این کارمند پشت باجه بانک با همکار بغل دستی اش ومشتری ای که مشغول انجام دادن کاراش هست دقت کنید
توجه کنید این مکالمه بعد از اعتراض من به این کارمند گرامی ،که هرچه زودتر کار مشتری شو تموم کنه و کار منو انجام بده شروع شد.البته ایشون جهت بهتر گرفتن حال من بدون اینکه به قیافه من نگاهم بکنه گفت نخیر نمیشه
مشتری- یه وام خودرو جور کن واسمون مهدی جون
کارمند اول- وام خودرو ! بابا من خودم لنگم
مشتری- ای بابا هر روز تورو با یه مشین میبینیم و تو که وضعت خوبه ماشااله
کارمند اول(باز پوزخند)--نه بابا اون مال خانوم بچه هاست دوست دخترا اصرار دارن یه دوری با ماشیناشون بزنیم
مشتری (با حسرت) – خوش بحالت
اسیر بودیم با کدوم یکی بریم بیرونValentine کارمند اول- نه بابا چه خوش بحالی روز
کارمند دوم-آره بابا حسابی گیج شده بود کدوم کادو رو واسه کی خریده
کادو یه دختررو دادم به یه دختر دیگه، ...Valentine کارمند اول (با افتخار) آره بادته یه سال
نمیدونم چی بود عطر بود
(!!!توجه عطرمردونه به یه خانوم کادو داده شده )
کارمند دوم- آره یادمه
مشتری(همچنان با حسرت)- خدا بده از این گرفتاریها


تصور کنید من تو اون لحظه چه حالی داشتم فقط جهت اجتناب از بالاآوردن رو پیشخون شعبه سریعترباجه رو عوض کردم
راستی این کارمند خوشبخت و خوشحال ما ،کچل وبا قدی حدود 160 و تقریبا با یه 20،30 کیلویی اضافه وزن هستن

Tuesday, January 29, 2008

J'aime le français

وقتی حدودا 9 ماه پیش بدون هیچ انگیزه یا هدف خاصی تو کلاس فرانسه ثبت نام کردم هیچ نمی دونستم اینقدر با جدیت یاد گرفتن این زبان را ادامه بدم
بهرحال قبل از هرچیزی دوستای خیلی خیلی خوبی پیدا کردم که سهم بزرگی در دادن انگیزه به من داشند. حالا دیگه تو ماشین اکثر اوقات انتخاب اولم موزیکهای فرانسویه یا اینکه کلی ذوق می کنم یک فیلم به زبان فرانسه می بینم و متوجه میشم و اینکه چقدر حال می کنم وقتی این همه کانال فرانسوی تو ماهواره که فقط هم فیلم نشون می دن رو میبنم و حرص نمی خورم چرا انگلیسی نیست
«راست میگن «هر زبان جدید یک دنیای جدید

Tuesday, January 08, 2008

Féminin

حس جالبی نیست
به این نتیجه رسیده ام که اکثر اوقات شاد بودن را نمی توانم خود برای خود به ارمغان آورم شاید باید اعتراف کنم که از این همه استقلال به تنگ آمده ام من سالهاست برای همان حس احمقانه ای که کس دیگری شادم کند تنگ شده است
راستش را بخواهید میخواهم کمی زنتر باشم

Tuesday, January 01, 2008

ماه زیبا


با تشکر از مسعود و امیر حسین بخاطر این عکس زیبا

عاشقانه ها در سينما


عشق در سینما مقوله ای بوده که همواره نقش پر رنگی و تاثیر گذاری داشته است
داستانهایی که صرفا بر محور عشق میچرخند. در گونه های موفق این فیلم ها عشق یعنی یک تصمیم یک اتفاق که شهامت و جرات می طلبد . یک نوع اراده بر خلاف تمام قواعد جاری اطراف.
یک قانون شکنی یا شاید یک ریسک
بهرحال به این جمله تا حد بسیار زیادی اعتقاد دارم
« عشق و دستاوردهای عظیم در برگیرنده مخاطرات بزرگ است»
قبل از طلوع)برای من اهمیت )Before Sunriseدر میان عاشقانه های سینما فیلم بی نظیر
خاصی دارد
یک عشق ساده که در یک روز متولد شده و در همان روز نیز باید فراموش شود.دقت کارگردان در انتخاب مکانهای بسیار زیبا از شهر وین, موزیک متن بسیار گیرا و جذابیت ۱۰۵دقیقه تنها با دو بازیگر,دو بازیگر که انصافا در نقش خود خوش درخشیدند.