بعضی موقعها من دلم میخواد هیچ کاری نکنم دقیقا هیچ کاری... بشینم زل بزنم به روبروم و به هیچی فکر نکنم . نه چیزی بشنوم نه چیزی بگم، نه ببینم کسی رو، نه بخندم و نه گریه کنم... این موقعها من بی حوصله ام از همه تار و پود زندگیم ....این موقع ها من دلم می خواد فراموش کنم هر گونه رابطه ام رو با گذشته و آینده . اصلا این موقع ها دلم می خواد خالی بشم از درون، بشم یه قالب از یه آدم...یه عروسک با چشمای تیله ای
این موقعها من دلم می خواد بمیرم
این موقعها من دلم می خواد بمیرم