این روزها خیلی عجیب می گذره
احساس آدمای نزدیک به مرگ رو دارم
هی دارم سفارش می کنم ،هی دارم سفارش می شنوم
همه مهربونن و من مهربونتر از قبل
وبی پرواتر از قبل در نشون دادن احساساتم
دیگه زیاد عصبانی نمی شم و حرص نمی خورم
هر تصویری رو می خوام به خاطر بسپارم
دل کندن از همه چی برام سخت شده
آدما،کتابا،صداها،کارا
تازه دارم به عمق دلبستگی ها و وابستگی ها پی می برم
احساس می کنم هر کدومشون یه جایی همین نزدیکی ها توی وجودم جا گرفتن
و من چقدر آهسته وبی سر و صدا به دنیای دورو برم دل بستم
هنوزم به این حرفم اعتقاد دارم
«!بزرگترین بدبختی آدما دوست داشتنه»
2 comments:
that was impressive. thanks for your sincere language.
مطمئنم این جمله غلطه یعنی شرط داره ولی شرطشو هنوز پیدا نکردم
Post a Comment