skip to sidebar

Sunday, July 27, 2008

...این روزها

این روزها خیلی عجیب می گذره
احساس آدمای نزدیک به مرگ رو دارم
هی دارم سفارش می کنم ،هی دارم سفارش می شنوم
همه مهربونن و من مهربونتر از قبل
وبی پرواتر از قبل در نشون دادن احساساتم

دیگه زیاد عصبانی نمی شم و حرص نمی خورم
هر تصویری رو می خوام به خاطر بسپارم
دل کندن از همه چی برام سخت شده
آدما،کتابا،صداها،کارا
تازه دارم به عمق دلبستگی ها و وابستگی ها پی می برم
احساس می کنم هر کدومشون یه جایی همین نزدیکی ها توی وجودم جا گرفتن
و من چقدر آهسته وبی سر و صدا به دنیای دورو برم دل بستم


هنوزم به این حرفم اعتقاد دارم
«!بزرگترین بدبختی آدما دوست داشتنه»

2 comments:

Anonymous said...

that was impressive. thanks for your sincere language.

مریم said...

مطمئنم این جمله غلطه یعنی شرط داره ولی شرطشو هنوز پیدا نکردم