احساس تلخی بدی می کنم
حجم اتفاقات زندگی ام در اين چند وقت بقدری بوده که ياد آوری و مرور جزئياتش هنوز برايم ناخوشايند است
مثل تمام فيلم های پست مدرن تلخی که در پايان بدترين اتفاق ممکن را انتظار می کشی و در انتها واقعه بسیار تلخ تر از انتظار ماست
نمی دانم تا چقدر می توانم در اينجا راحت حرف بزنم،مثل دوستی که اولين دردل هايم برای او مي گويم ولی هنوز هم مطمئن نيستم چقدر (ميتوانم راحت باشم(همان خاصيت درون ريزی هميشگی
حجم اتفاقات زندگی ام در اين چند وقت بقدری بوده که ياد آوری و مرور جزئياتش هنوز برايم ناخوشايند است
مثل تمام فيلم های پست مدرن تلخی که در پايان بدترين اتفاق ممکن را انتظار می کشی و در انتها واقعه بسیار تلخ تر از انتظار ماست
نمی دانم تا چقدر می توانم در اينجا راحت حرف بزنم،مثل دوستی که اولين دردل هايم برای او مي گويم ولی هنوز هم مطمئن نيستم چقدر (ميتوانم راحت باشم(همان خاصيت درون ريزی هميشگی
بهرحال آنقدر در اين مدت در روابط زندگی ام به بن بست و واقعيت های تلخ رسيده ام که تمام معادلات زندگی ام را بهم ريخته است
....هجوم واقعيت
ردپای تلخی از اشتباهاتم از اعتمادهای بی اساسم ،از تمام لحظاتی که به خاطر يک عشق رويايی از آنها ساده گذشتم
نميدانم مرز اين اشتباهات تا کجاست و اين شکست های تلخ
"فقط يک گناه کبيره حقيقی وجود دارد يعنی فشار آوردن بر قوانين هستی "
شايد هنوز زمان زيادی لازم است تا به شخص مناسب در زمان مناسب برسم
....درست است من اشتباه کردم فشار آوردن بر قوانين هستی هنوز زمانش نرسيده بود
....هجوم واقعيت
ردپای تلخی از اشتباهاتم از اعتمادهای بی اساسم ،از تمام لحظاتی که به خاطر يک عشق رويايی از آنها ساده گذشتم
نميدانم مرز اين اشتباهات تا کجاست و اين شکست های تلخ
"فقط يک گناه کبيره حقيقی وجود دارد يعنی فشار آوردن بر قوانين هستی "
شايد هنوز زمان زيادی لازم است تا به شخص مناسب در زمان مناسب برسم
....درست است من اشتباه کردم فشار آوردن بر قوانين هستی هنوز زمانش نرسيده بود
No comments:
Post a Comment