skip to sidebar

Tuesday, April 20, 2010

تلخ

من آدم تلخیم... حقایق تلخ رو به تلخی‌ تمام، به آدما میگم
گاهی مجبور میشم که نگم، و این تلخی‌ رو تو وجودم می‌ریزم
...و این می‌شه که تلختر هم گاهی بنظر میرسم
دوست داشتم آدمای تلخی‌ مثل خودم دوروبرم بودن
بهم حقایق تلخ رو میگفتن و هیچ وقت تو وجودشون نمیریختن
تلخ و شیشه ای مثل خود روزهای تلخم

5 comments:

Shaghayegh said...

To my bitter Lady:

کاش به جای آرزو واسه تلخ تر کردن دوروبرت یه کم شیرینی طلب میکردی یه چیزی تو مایه های چیز کیک لیمویی ...
ارادتمند ...

Laleh said...

من آرزوی تلخی‌ برای دوروبرم نکردم آرزو شفافیت کردم اونم از جنس تلخش چرا که میدونی‌ داریم غرق میشیم تو این همه شفافیت شیرین و تحسین کننده گاهی اوقات آدم بهتره بشنوه بدیهاشو حتی اگه تلخ باشه

Shaghayegh said...

shafafaiat ba tame limoo ham yaft myshe :)

Shaghayegh said...

midoonesty ke pooste limu talkhe va gooshtesh khodaaaaa ...

مریم said...

manam ba shafafiate shirin moafegh taram