نظریهای به عنوان جبران به معنی مطلق وجود ندارد
اتفاقی به اسم زمان وجود خارجی ندارد برای مرحم دردی
زندگی بیش از اینها بیرحم است تازیانه اشتباهات بی رحمانه تر
روزی که من به اشتباه ارزشی را به زیر پا گذشتم حفرهای در وجودم کاشتم
حفرهای که با من است همه جا و همه زمان
جزیی از من است، اشتباه من بخشی از من است مثل دستم مثل چشمم...
یا توانم کم است، یا این روزها نا ملایم
به من میگوید توانت کم است
روزهای بدی است حال من مثل روزهایم